کلبه فراقط!!!
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 1:10 قبل از ظهر :: نويسنده : عرفان
کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود نظرات شما عزیزان:
|
موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |